فیلم؛ مقایسه دادگاههای نمایشی رژیم با دادگاههای استالین
برنامه فرید ذکریا در تلویزیون سی ان ان؛ مقایسه دادگاههای نمایشی جمهوری اسلامی با دادگاههای دوران استالین با زير نويس فارسی
برنامه فرید ذکریا در تلویزیون سی ان ان؛ مقایسه دادگاههای نمایشی جمهوری اسلامی با دادگاههای دوران استالین با زير نويس فارسی
اعتراضات شبانه مردم توام با نفرت از جنایات خامنه ای کثیف
فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران
اعتراضات شبانه مردم تهران توام با نفرت از جنایتهایی که صورت گرفته استبنابه گزارشات رسیده از نواحی و مناطق مختلف تهران همانند شبها و هفته های گذشته بر نقاط مختلف قرار گرفتند و با ندای الله اکبر و شعار مرگ بر دیکتاتور خواستار بر چیده شدن دیکتاتوری ولی فقیه در ایران شدند.مردم تهران بصورت خانوادگی بر بام منازل ،کوچه ها و خیابانهای فرعی حاضر شدند و شعار رسای مرگ بر دیکتاتور را سر دادند و با بانگ الله اکبر از خداوند یاری می جستند که مرگ دیکتاتوری ولایت فقیه را فرا رساند. دیکتاتوری ولی فقیه که حکم قتل و تجاوز و شکنجه را بعنوان وظیفه به سرکوبگران خود توصیه می کند و اسیران بی دفاع را در معرض دستورات درنده خوی خود قرار می دهد. مردم با شنیدن دنائت و رذالت با اسیران بی دفاع در زندانهای ولی فقیه به خشم آمده اند. و امشب در بعضی مناطق بصورت گسترده حتی آنهائی که تا قبل از این با همسایگان خود از سر دادن شعارها مخالفت می کردند خود به سر دادن بانگ الله اکبر و مرگ بر دیکتاتور پرداختند.مردم اکثر مناطق بر پشت بامهای خود حاضر بودند که از جملۀ آنها ؛ جنت آباد ، صادقيه ،ونك ،آزادي ،تهران پارس ،توحيد ، ستارخان ،تجريش ،سيد خندان ،مطهري ،تخت طاووس ،مير داماد ،جمهوري ، قيطريه ،شمس آباد که از ساعت 22:00 اغاز و تا ساعت 22:30 ادامه یافتشدت اعتراضات در تجريش ،توحيد ،صادقيه بيشتر از ديگر مناطق تهران بیشتر بود.نیروهای سرکوبگر ولی فقیه که مورد نفرت مردم هستند سرخورده و مایوس در بعضی از مناطق بصورت گله ای پرسه می زنند .
19 مرداد 1388 برابر با 10 اگوست 2009
----------------------------------------------------------
نگرانی وزارت اطلاعات رژیم از درز اخبار سری به بیرون
ایسنا : روابط عمومي وزارت اطلاعات با صدور اطلاعيهاي از اصحاب رسانه و سايتهاي خبري خواست از انتشار اطلاعات اين وزارتخانه كه طبقهبندي بوده و نشر آنها موجب افشاي اطلاعات محرمانه ميشود، خودداري كنند.
متن اين اطلاعيه به اين شرح است: با عنايت به اين كه در روزهاي اخير مشاهده ميشود بعضا اخبار نادرستي نسبت به وزارت اطلاعات منتشر ميشود كه موجب نگراني و تشويش اذهان عمومي است، نظر به اين كه اطلاعات مربوط به وزارتخانه از قبيل اسناد، هويت پرسنل، ساختار وزارت اطلاعات و ... جزء موارد طبقهبندي شده محسوب ميشود، بنابراين ضروري است كليه اشخاص به ويژه اصحاب رسانه و وسايل ارتباط جمعي من جمله روزنامهها و سايتها نسبت به عدم درج اسامي و سمت آنها كه موجب افشاي اطلاعات محرمانه گرديده و اختلال در وظايف و اداره امور وزارت ايجاد ميكند و مصالح كشور را مخدوش مينمايد، خودداري كنند.
بديهي است عدم توجه به قوانين و مقررات موضوعه در اين زمينه، اين حق را براي وزارت اطلاعات ايجاد ميكند كه متخلفان را تحت پيگيرد قانوني قرار دهد.
----------------------------
وبلاگ؛ از بعثی ها بدتر بر ایران حکومت می کنند
http://stubborndreamer.wordpress.com/
نامه کروبی خطاب به هاشمی را همه ما خواندیم و بر خود لرزیدیم. قبل تر هم خبرهایی شنیده بودیم اما مدام به خودمان دروغ میگفتیم که حقیقت ندارد. از قبول حقیقتی به این دردناکی واهمه داشتیم. روی سخنم با برادران رزمنده ای است که در جنگ بودند و در جنگ اسیر شدند. آیا در هنگامی که در زندان های عراق در اختیار بعثی ها بودید مورد تجاوز قرار گرفتید؟ از تو خواهشی دارم برادر رزمنده میخواهم پیامم را به با غیرت ترین و ناموس پرست ترین شهدای جنگ برسانی و بگوی که از بعثی ها بدتر بر ایران حکومت میکنند. میخواهم به او بگویی که به فرزندان این خاک تجاوز میکنند و انان کسی نیستند مگر افرادی که سنگ خون آن شهیدان را به سینه میزنند. میخواهم به شهیدان پیغام دهی کاش بعثی ها به تهران رسیده بودند و ان هنگام وقتی چنین خبری را میشنیدم تکلیف خودرا بهتر میدانستیم. ناموس مردم را دزدیدند و شکنجه کردند و تجاوز کردند و کشتند و در اخر جنازه اش را سوزاندند. روی بعثی ها سفید شد. از تمام مسئولین نظام که سابقه اسارت دارند میپرسم. آیا در اسارت بعثی ها به شما تجاوز کردند که اینک با مردم کشور خود چنین میکنید؟
http://stubborndreamer.wordpress.com/
نامه کروبی خطاب به هاشمی را همه ما خواندیم و بر خود لرزیدیم. قبل تر هم خبرهایی شنیده بودیم اما مدام به خودمان دروغ میگفتیم که حقیقت ندارد. از قبول حقیقتی به این دردناکی واهمه داشتیم. روی سخنم با برادران رزمنده ای است که در جنگ بودند و در جنگ اسیر شدند. آیا در هنگامی که در زندان های عراق در اختیار بعثی ها بودید مورد تجاوز قرار گرفتید؟ از تو خواهشی دارم برادر رزمنده میخواهم پیامم را به با غیرت ترین و ناموس پرست ترین شهدای جنگ برسانی و بگوی که از بعثی ها بدتر بر ایران حکومت میکنند. میخواهم به او بگویی که به فرزندان این خاک تجاوز میکنند و انان کسی نیستند مگر افرادی که سنگ خون آن شهیدان را به سینه میزنند. میخواهم به شهیدان پیغام دهی کاش بعثی ها به تهران رسیده بودند و ان هنگام وقتی چنین خبری را میشنیدم تکلیف خودرا بهتر میدانستیم. ناموس مردم را دزدیدند و شکنجه کردند و تجاوز کردند و کشتند و در اخر جنازه اش را سوزاندند. روی بعثی ها سفید شد. از تمام مسئولین نظام که سابقه اسارت دارند میپرسم. آیا در اسارت بعثی ها به شما تجاوز کردند که اینک با مردم کشور خود چنین میکنید؟
-------------------------
فراخوان به تظاهرات در آلمان علیه شرکتهای زیمنس و نوکیا
یکی از خوانندگان: روز چهارشنبه دوازدهم آگوست ساعت ١٨ راهپيمايى در شهر كلن (مكان رودولف پلاتز) بر عليه شركتهاى زيمنس، دايمركرايسلر، نوكيا و بقيه آنهايى كه به حكومت ايران تجهيزاتى براى سركوب مخالفان فروخته اند ، به دعوت دانشجويان آلمانى وهمچنين دانشجويان ايرانى مقيم اين كشور برگذار خواهد شد. لذا از تمامى ايرانيان باشرف تقاضا مي شود كه دراين برنامه
حضورى چشمگير داشته باشند
---------------------
تجاوز و شکنجه زندانیان بدستور صریح خامنه ای است
برای حکومت به بازی گرفتن شعور مردم امری عادی و روزمره شده است. بحث بازداشتگاه کهریزک بنحوی مطرح می شود که گوئی مردم ایران افراد کودک فهمی هستند که داستانهای دروغین حکومت را خواهند پذیرفت. اینکه بازداشتگاه کهریزک تعطیل شده باشد یک دروغ محض است، تا کنون کسی بجز مسئولین جنایتکده کهریزک تعطیلی آنجا را تائید نکرده اند و قطعاً این شکنجه گاه همچنان برقرار و آزار و اذیت اسرا در آن ادامه دارد.
حکومت حتی حاضر نشد نمایندگان وکلای مجلس که عضو کمیته ویژه حقیقت یاب بودند را به محل این بازداشتگاه راه دهد و فقط به آنها اعلام کرد که بازداشتگاه تعطیل و چیزی برای دیدن در آنجا وجود ندارد.
با شناختی که از روشهای حکومت وجود دارد اگر بازداشتگاه کهریزک واقعاً تعطیل شده بود نه تنها نمایندگان مجلس را به آنجا راه می دادند بلکه دوربینهای تلویزیون را به آنجا فرستاده و از اقشار مختلف جامعه اعم از هنرمندان و ورزشکاران دعوت می کردند تا از آنجا بازدید نمایند و حداقل یکهفته از این اقدام هوشمندانه رهبر در تعطیلی بازداشتگاه کهریزک حماسه ها ساخته و هر شب برنامه ای در این مورد پخش می کردند.
پس از شهادت محسن روح الامینی بلافاصله نارضایتی گسترده ای در میان سرداران سپاه بوجود آمد که در شرف تبدیل به یک موج مهار نشدنی بود، سرداران به اطلاعاتی دست یافته بودند که متعارض با اطلاعات رسمی ارائه شده به پدر شهید محسن روح الامینی بود، آنها می دانستند که بازداشت شهید محسن اتفاقی نبوده و با یک برنامه ریزی قبلی انجام شده و همچنین از شکنجه ها و حتی اسامی دو نفری که شکنجه شهید محسن را بر عهده داشته و او را بشهادت رسانیده بودند اطلاع دقیق داشتند و این در حالی بود که قبلاً پیشکار خامنه ای به آنها اطلاع داده بود که محسن روح الامینی در اوین نگاهداری می شود و سفارشات لازم برای حفظ سلامتی وی انجام شده است.
حکومت در مقابل این ماجرا ناچار به دو موضع گیری شد، حیاتی ترین موضوع کشف چگونگی نشت اطلاعات بود که با پیگیری بعمل آمده مشخص شد عناصری از وزارت اطلاعات اقدام یه اینکار کرده اند که بدستور مستقیم خامنه ای ولی با امضای احمدی نژاد بلافاصله وزیر و تعدادی از معاونین این وزارتخانه عزل و برکنار شدند و تصفیه مدیران آن همچنان ادامه دارد، دستور صریح خامنه ای این است که همه افرادی که به میرحسین رای داده یا مظنون به اینکار هستند باید از وزارت اطلاعات کنار گذاشته شوند ولو بقیمت تعطیلی کامل آن.
موضع گیری دوم اعلام تعطیلی بازداشتگاه کهریزک بود که صرفاً برای فرونشاندن خشم سرداران انجام شد. بیش از 90 نماینده مجلس سوابق نظامی گری در سپاه داشته و رئیس مجلس خود از سرداران سپاه است و همین ارتباطات سبب شد که بلافاصله پس از اعلام شهادت شهید روح الامینی و روشن شدن مسائل پشت پرده آن رئیس مجلس و اعضای کمیته ویژه فشار خود را برای بازدید از کهریزک و تحقیق در این خصوص گذاشته و فشار زیادی برای اینکار وارد نمایند. دلیل این تقاضا اخباری بود که از دخالت مستقیم یک روحانی عالیرتبه دستگاه رهبری در شکنجه و شهادت شهید روح الامینی درز کرده بود و سرداران مایل بودند از طریق بازدید این کمیته از کهریزک به اطلاعات بیشتری دست یابند. نمایندگان کمیته ویژه علیرغم اعلام تعطیلی بازداشتگاه کهریزک اصرار بر بازدید از این محل داشتند که سرانجام از بیت رهبری به آنها گفته شد که نظر رهبری بر این است که موضوع خاتمه یافته و نیازی به بازدید هیات نمی باشد. اعضای کمیسیون از فرط سرخوردگی ناچاراً استعفاء داده و امکانی برای ادامه فعالیت کمیته ویژه حقیقت یاب ندیدند.
بدلیل خاموش نشدن آتش خشم سرداران، اقدامات بعدی شامل اعلام برخی تخلفات در کهریزک و انتشار مجازات متخلفین بود که چندان تاثیری نداشت و بیشتر باعث تحریک طرف مقابل شد. در آخرین اظهار نظرها دادستان کل کشور ضمن پذیرش اینکه در روزهای اول بعد از حوادث انتخابات شکنجه وجود داشته، در خصوص بازداشتگاه کهریزک ابراز نمود: «تذکر داده بودیم کسی را به بازداشتگاه كهريزك نبرند، غفلت و سهل انگاری بعضی از برادران باعث شد که حادثه کهریزک و بعضی از حوادث تلخ دیگر به وجود بیاید.»
دقت بفرمائید که آیت الله دُری نجف آبادی دادستان کل کشور، و نه یکی از مقامات اسرائیل یا آمریکا، اعلام می نماید که شکنجه وجود داشته است و از همه مهمتر به موضوع «حادثه کهریزک» اشاره می کند که منظور ایشان همان شکنجه و شهادت شهید روح الامینی است و بقدری این مسئله موجب شکاف در درون نظام و موضع گیری سرداران شده است که بنام «حادثه کهریزک» از آن یاد می شود تا عمد بودن آن بنوعی لاپوشانی شود.
دادستان کل کشور نه بعنوان یک مقام عالی قضائی بلکه بعنوان یک روحانی که بادعای خودش لباس پاسداری از دین را پوشیده چگونه بخود اجازه می دهد برای سرپوش گذاشتن بر جنایاتی چنین آشکار به داستانسرائی بپردازد. مگر از ایشان بالاتر هم دادستان در کشور داریم؟ ایشان بعنوان دادستان کل کشور دستور داده که کسی را به کهریزک نبرند، چه قدرت مافوقی این دستور را به هیچ حساب کرده و اینهمه اسیران بیگناه را به جهنم کهریزک برده است؟ چرا روشن نمی گوید که به چه کسی دستور داده و تحت چه شرایطی برای دستور دادستان کل کشور ارزشی قائل نشده اند؟ لابد همان دو گروهبان خاطی نیروی انتظامی کهریزک دستور دادستان کل را به تمسخر گرفته و نقض کرده اند!؟
اینکه دادستان کل می پذیرد که شکنجه وجود داشته به این دلیل است که امروزه انکار آن مساوی با انکار خورشید است ولی در عین حال تلاش می کند بگوید فقط در همان روزهای اول بوده و دیگر نیست، ایشان بروشنی می داند که اسیران جنبش سبز بدون وقفه و حتی در حال حاضر هم تحت شکنجه های وحشیانه قرار دارند. دادستان کل کشور خدمت سربازی نرفته ولی همه مردان ایران تجربه خدمت سربازی را دارند و دقیقاً می دانند که در نیروی نظامی، در ارتش و سپاه و نیروی انتظامی دستورات فقط از سلسله مراتب آمده و زیردستان فقط موظف به اجرای آن هستند. در این سلسله مراتب حتی خود فرمانده سپاه یا نیروی انتظامی هم اجازه و جرات دستور شکنجه و قتل را نداشته و می داند که در صورت انجام چنین حماقتی چه سرنوشتی در دادگاههای نظامی در انتظارش خواهد بود. فقط فرمانده کل قوا است که در کشور ما چنین اختیاراتی دارد و نه هیچکس دیگر.
شکنجه های کهریزک را نمی توان به تعبییر دادستان کل کشور «غفلت و سهل انگاری» نامید، این شکنجه ها سالها است که بطور علنی و در سطح کشور در مقابل دیدگان مردم و دوربینهای تلویزیونی و خبرنگاران جراید شروع گردیده و ادامه داشته و دستور دهنده آن هم شخص خامنه ای می باشد. خامنه ای در راستای دکترین حکومتی «النصر بالرعب(پیروزی در سایه ایجاد رعب است)» برای زهرچشم گرفتن از مردم و تمرین وحشی گری برای نیروی انتظامی، دستور به اجرای طرح باصطلاح جمع آوری اراذل و اوباش داد در حالیکه اراذل و اوباش مشکل اول جامعه نبوده و رانت خواری و تبعیض و فساد دولتی و نابسامانی اقتصادی و معیشتی و شیوع مواد مخدر و بیکاری 25 درصدی مشکلات تلخ مردم بودند ولی مشکل حکومت فقط اراذل و اوباش بود. بنا بدستور صریح شخص خامنه ای نیروی انتظامی به منازل افراد ضعیفی که گناهشان در هیچ محکمه ای اثبات نشده بود با نقاب و باتوم حمله و آنها را با شدتی باور نکردنی در مقابل چشمان بهت زده مردم مورد شکنجه خیابانی و علنی قرار می دادند، بدون اینکه بخواهیم بدانیم افراد دستگیر شده در این طرح اراذل و اوباش بوده اند یا آمر و عاملین این جنایت اراذل و اوباش هستند توجه دادستان کل را به قانون اساسی و مجموعه قوانین جزائی و کیفری کشور جلب می نمایم، تصدیق می فرمایند که در جنگل یا سرزمین وحشی ها زندگی نمی کنیم، در کشوری زندگی می کنیم که دارای قانون است و رهبر و رئیس جمهور و رئیس مجلس و رئیس قوه قضائیه دست روی قرآن گذاشته و قسم خورده اند که حافظ و مجری قانون باشند، کجای قانون نوشته شده که فردی بدون محاکمه قانونی و اثبات جرم باید مجازات شود؟ چرا این افراد را باسم اراذل و اوباش قبل از دستگیری و محاکمه با این شدت و وحشیگری در ملاء عام شکنجه کردید؟ چه کسی را می خواستید از قدرتتان بترسانید؟ حتی اگر این افراد محاکمه و محکوم هم می شدند در کدام صفحه کتاب قانون مجازاتی بنام آفتابه به گردن انداختن و با باتوم بقصد کشت زدن وجود دارد؟ شاید سواد شما بعنوان دادستان کل کشور بیشتر باشد و بنده را راهنمایی بفرمائید.
همان موقع هم حقوقدانان و وکلا به این نقض حریم انسانی و زیرپا گذاشتن قانون اعتراض کردند و بعد از گسترش موج نارضایتی در بین مردم، احمدی نژاد سعی کرد برای کسب محبوبیت خود سوار این موج شده و در مورد صدور دستور توقف این طرح مصاحبه ای نماید که در پاسخ فرمانده نیروی انتظامی اظهار نمود رئیس جمهور دستور دهنده اجرای طرح نبوده که اکنون بخواهد آنرا متوقف کند و طرح با قدرت تمام ادامه می یابد. فرمانده نیروی انتظامی منصوب خامنه ای و تحت امر او است. شاید در آنزمان خود فرمانده نیروی انتظامی هم نمی دانست که این مانور باتوم کوبی بر پیکر «اراذل و اوباش» نوعی آماده شدن برای روان شدن دستشان برای سرکوب «اغتشاشگران» است.
اگر آن ضربات بیشمار و وحشیانه باتوم بر سر و صورت و بدن دستگیر شدگان در آن طرح کذایی در خیابانهای تهران «شکنجه» نبوده پس نام آن چیست؟ می دانید که تمام آن بازداشتی ها را به کهریزک می بردند و تصور بفرمائید وقتی جلوی چشم مردم و دوربینها این وحشی بازی را در می آوردند در بازداشتگاه کهریزک و اطاقهای مجهز شکنجه در بازداشتگاه چه به روز دستگیرشدگان که فقط متهم بودند و هنوز جرمشان در محکمه ثابت نشده بود می آوردند. اطاقهای شکنجه کهریزک علاوه بر تخت تعزیر برای شلاق و کابل مجهز به تمام امکانات برای شکنجه های دیگر از جمله «قپانی» و «جوجه کباب» و «آویزان» و غیره است، بهمراه ماموران و شکنجه گرانی که حتی اراذل و اوباش واقعی هم در مقابل آنها فرشته اند.
شکنجه های کهریزک سهل انگاری و غفلتی نبود که در اثر بی اطلاعی مسئولین نظام پیش آمده باشد، این دستگاه شکنجه و این «آشوویتس نوین» حاصل درایتها و هوشمندی و طراحی و ابتکار شخص خامنه ای است و باید واقعاً تعطیل شده و افراد مورد اعتماد مردم تعطیلی آنجا را تصدیق کنند.
قتلگاه کهریزک تنها ابتکاری از رهبر نیست که امروزه مورد حمله و انتقاد قرار می گیرد، اطرافیان قدرنادان رهبر، به بسیاری از دیگر ابتکارات ایشان نیز جسارت کرده و قدر آنها را نمی دانند، از جمله طرح کودتا و دستگیریهای فله ای و محاکمات فله ای و اعترافات فله ای که همه خودیها و اطرافیان رهبر نیز آنها را مذمت می کنند و چیزی هم متوقفش نخواهد کرد مگر یک «حادثه».
رهبر بعد از 8 سال از راه اندازی قتلگاه کهریزک متوجه شد که آنجا «غیر استاندارد» است، در مورد «کودتا» و «گروگان گیری سیاسیون و متفکرین» و «اعترافات تعزیری» چقدر طول خواهد کشید که بفهمد این ابتکارت هم «غیر استاندارد» هستند؟
ملت ایران تلاش خواهد داشت با حضور سبز و ادامه اعتراضات خود، به «رهبر» کمک کند که این زمان زیاد طول نکشد
--------------------------------------'
حضور سفير سوئد در مراسم تحليف به هيچ وجه توجيهپذير نيست
احمدينژاد در مراسم تحليف
راديو دويچه وله : در حالي كه سران آلمان، انگليس و فرانسه اعلام كردند كه به احمدينژاد پيام تبريك نميفرستند، سفير سوئد در تهران، كه دولتش رياست دورهاي اتحاديه اروپا را بر عهده دارد، در مراسم تحليف شركت كرد. مصاحبهبا بهمن نيرومند
در رابطه با شركت سفير سويد در مراسم تحليف محمود احمدينژاد با دكتر بهمن نيرومند نويسنده و روزنامهنگار مقيم آلمان گفتوگو كردهايم. به نظر نيرومند رفتار دوگانه اروپا توجيهناپذير است. او معتقد است اروپا ميتوانست بدون شركت در مراسم تحليف نيز با ايران بر سر ميز مذاكره بنشيند و نيازي به شركت نماينده اروپا در اين مراسم نبود.
به گفتهي نيرومند افكار عمومي در اروپا و امريكا بايد از دولتهايشان در مورد رفتار دوگانه آنها توضيح بخواهند.
دكتر بهمن نيرومند
دويچهوله: آقاي نيرومند در حالي كه كشورهاي آلمان، انگليس و فرانسه قبلا اعلام كرده بودند كه از ارسال پيام تبريك به رييس جمهور ايران خودداري ميكنند، نمايندهي كشور سوئد كه در حال حاضر رييس دورهاي اتحاديه اروپاست در مراسم تحليف رياست جمهوري در ايران، شركت كرده است. اين موضوع را شما چه طور تفسير ميكنيد؟
دكتر بهمن نيرومند: من فكر ميكنم اين تضاد بسيار بزرگي است كه بايد خود اروپاييها توضيح بدهند. از يك طرف، همان طور كه شما ميگوييد، حاضر نبودند به آقاي احمدينژاد تبريك بگويند، ولي از طرف ديگر با شركتشان در مراسم تحليف اين دولت را به رسميت شناختهاند و خب طبيعي است كه اين تضاد است و در واقع اين كاملا ادعاهاي سران اروپا را براي دفاع از حقوق بشر مورد سوال قرار ميدهد. چه طور مردم ايران باور كنند كه از يك طرف سران كشورهاي اروپا مدافع حقوق بشر هستند، ولي از طرف ديگر رژيمي را كه كاملا به طور آشكار از طريق تقلب انتخابات را برده است، تأييد ميكنند. اين تضادي است كه بايد خود سران اروپا توضيح بدهند كه چگونه اين تضاد را ميتوانند براي مردم قابل باور بكنند.
توجيهي كه در اين سو وجود دارد و از سوي برخي دولتمردان اروپايي مطرح ميشود اين است كه اروپا مجبور است راه مذاكره با اين دولت را باز بگذارد. چون در هرحال تا چند ماه يا چند هفتهي ديگر قرار است مذاكراتي بر سر مناقشهي اتمي ايران صورت بگيرد. اين توجيه چقدر به نظر شما قابل قبول است؟
به نظر من اين توجيه قابل قبول نيست. براي اين كه عدم شركت در مراسم تحليف، مانع مذاكره با دولت ايران نميشود. طبيعي است كه هم اروپا و هم آمريكا به درستي بايد سعي كنند كه نه از طريق فشارهاي اقتصادي و تهديدات براي جنگ، بلكه از طريق مذاكره مسايلي را كه با ايران دارند حل بكنند. ولي اين به معناي اين نيست كه الان حتا به صورت نمايشي اين رژيم را تأييد بكنند.
در مورد آمريكا هم اين تناقض ديده ميشود. از سويي رابرت گيتس سخنگوي كاخ سفيد گفته بود كه ما دليلي نميبينيم براي رييس جمهور ايران پيام تبريك بفرستيم، ولي از سوي ديگر گفته است كه دولت آمريكا محمود احمدينژاد را بهعنوان رييس جمهور «منتخب ايران» به رسميت ميشناسد و گفته مشروع بودن رياست جمهوري آقاي احمدينژاد يك موضوع داخلي است كه به مردم ايران مربوط است و ارتباطي با آمريكا ندارد. به نظر ميرسد حتا آمريكا هم كه انتظار ميرفت يكمقدار موضعاش سختتر باشد، دارد به طرف اين كه اين دولت را به رسميت بشناسد پيش ميرود. در اين مورد نظرتان چيست؟
من اصولا مخالف دخالتهاي كشورهاي خارجي در مسايل ايران هستم، ولي چه طور مسئلهي حقوق بشر كه بخصوص در اين هفتههاي اخير به طور آشكار پايمال شده است و تمام جناياتي كه اين رژيم كرده است، ناديده گرفته ميشود؟ اين چه ادعاي دفاع از حقوق بشر است كه در مقابل چنين رژيمي سكوت ميكند و حتا آن را تأييد ميكند؟ اين تضاد و اعتراض چه در مورد آمريكا و چه در مورد اروپا صادق است. من اصلاً نميتوانم درك بكنم كه چه طور چنين چيزي ممكن است. يعني با چه چهرهاي اينها حتا در مقابل مردم خودشان توضيح خواهند داد كه چنين رژيمي كه اساسش روي تقلب ساخته شده است را به رسميت ميشناسند؟ اين براي من قابل فهم نيست.
اشاره كرديد به مردم خود اروپا و آمريكا. فكر ميكنيد مسئلهي فشار افكار عمومي آمريكا و اروپا و از سوي ديگر مسئلهي نقض گستردهي حقوق بشر در ايران، اين قدر براي دولتمردان غرب اهميت دارد كه بتواند در آينده روابط آنها را با ايران تحت تأثير قرار بدهد ؟
من فكر ميكنم افكارعمومي خيلي مؤثر است. همين الان هم در اينجا و آنجا اعتراضاتي از طرف حتا وكلاي مجلس و احزاب شنيده ميشود و بهرحال هرچه باشد اين دولتها، دولتهاي دموكراتيكي هستند و نميتوانند همان كاري را بكنند كه آقاي احمدينژاد ميكند، يعني عدم توجه كامل به رأي و خواست مردم، اين شيوه نميتواند در اروپا و آمريكا هم ادامه پيدا بكند. بنابراين به نظر من خيلي مهم است كه افكارعمومي چه در اروپا و چه در آمريكا بسيج بشوند براين كه دولتهاي خود را مورد سوال قرار بدهند كه اين برخورد دوگانه را چه طور ميخواهند توضيح بدهند. البته اين براي من كاملا روشن است كه مسايل اروپا و آمريكا در درجهي اول حقوق مردم ايران نيست، بلكه خواستها و منافع اقتصادي و منافع استراتژيك آنهاست. ولي بهرحال اين دوگانگي برخورد با مسايل بخصوص مسئلهي حقوق بشر، بايد براي مردم خود آمريكا و اروپا هم مورد سوال باشد.
كمتر از يكماه ديگر در ماه سپتامبر، فرصتي كه غرب براي برگشتن سر ميز مذاكره به ايران داده است به پايان ميرسد. پيشبينيتان چيست؟ با توجه به اين وقايع اخير، فكر ميكنيد روند مذاكرات غرب با ايران بر سر پروندهي اتميچه طور پيش برود ؟
شايد دولتهاي اروپايي و آمريكا در اين تصور هستند كه چون رژيم ايران الان در موقعيت بسيار ضعيفي قرار دارد و از پشتيباني مردم ، لااقل اكثريت مردم، برخوردار نيست، در اين موضع ضعف ميتوانند از ايران امتيازاتي را بگيرند كه در شرايط عادي نميتوانند بگيرند. بنابراين اين عجله و اين سازشهايي كه به چشممان ميخورد و اين برخوردهاي دوگانه، من فكر ميكنم كه ناشي از چنين تصوري است. ولي از طرف ديگر بايد بگويم كه مسئلهي ايران از نظر داخلي هنوز حل نشده است و مردم هنوز بر اعتراض خودشان پافشاري ميكنند. اكثريت مردم اين رژيم را به رسميت نميشناسند، الاقل اين دولت را به رسميت نميشناسند و همين طور كه امروز هم مشاهده كرديم تظاهرات ادامه دارد. نه تنها در تهران، در شهرهاي ديگر هم مردم به خيابانها آمدهاند. بنابراين مسئلهي ايران به اين سادگي قابل حل نيست. به نظر من رژيم با مشكلي مواجه شده است كه تا بحال در اين سي سال جمهوري اسلامي وجود نداشت. تمام حكومت پايههايش به كلي سست شده است. اگر حكومت آدمهايي را كه تا ديروز گردانندگان اين حكومت بودند، به آن طرز فجيع در دادگاه ميآورد و از طريق شكنجه از آنها اعتراف ميگيرد، اين رژيم در واقع رژيمي است كه در حالت زوال قرار دارد. حال اين كه اين زوال در طول چه مدتي انجام بگيرد، سوال ديگري است. بنابراين به نظر من سران اروپا و آمريكا بايد حساب آينده را بكنند، نه حساب يك لحظه را كه امروز ميتوانند از ضعف رژيم سوء استفاده بكنند و سعي كنند كه امتيازات زيادتري از رژيم ايران بگيرند.
و فكر ميكنيد واقعا رژيم جمهوري اسلامي ايران چون در موضع ضعف است، ممكن است اين امتيازات را به غرب بدهد؟
هر حكومتي كه از پشتيباني اكثريت مردم خودش برخوردار نباشد و بخواهد خودش را در قدرت حفظ بكند، هيچ چارهاي جز وابستگي ندارد. ما در تاريخ، هزاران نمونه داريم و رژيم شاه هم در همين حال بود، رژيم احمدينژاد هم استثناء نيست. وقتي اينها در خود كشورشان منزوي بشوند و از پشتيباني مردم برخوردار نباشند، اجبارا به سمت وابستگي ميآيند. و من متأسفانه دارم ميبينم كه رژيم ايران در چنين شرايطي قرار دارد.
.
احمدينژاد در مراسم تحليف
راديو دويچه وله : در حالي كه سران آلمان، انگليس و فرانسه اعلام كردند كه به احمدينژاد پيام تبريك نميفرستند، سفير سوئد در تهران، كه دولتش رياست دورهاي اتحاديه اروپا را بر عهده دارد، در مراسم تحليف شركت كرد. مصاحبهبا بهمن نيرومند
در رابطه با شركت سفير سويد در مراسم تحليف محمود احمدينژاد با دكتر بهمن نيرومند نويسنده و روزنامهنگار مقيم آلمان گفتوگو كردهايم. به نظر نيرومند رفتار دوگانه اروپا توجيهناپذير است. او معتقد است اروپا ميتوانست بدون شركت در مراسم تحليف نيز با ايران بر سر ميز مذاكره بنشيند و نيازي به شركت نماينده اروپا در اين مراسم نبود.
به گفتهي نيرومند افكار عمومي در اروپا و امريكا بايد از دولتهايشان در مورد رفتار دوگانه آنها توضيح بخواهند.
دكتر بهمن نيرومند
دويچهوله: آقاي نيرومند در حالي كه كشورهاي آلمان، انگليس و فرانسه قبلا اعلام كرده بودند كه از ارسال پيام تبريك به رييس جمهور ايران خودداري ميكنند، نمايندهي كشور سوئد كه در حال حاضر رييس دورهاي اتحاديه اروپاست در مراسم تحليف رياست جمهوري در ايران، شركت كرده است. اين موضوع را شما چه طور تفسير ميكنيد؟
دكتر بهمن نيرومند: من فكر ميكنم اين تضاد بسيار بزرگي است كه بايد خود اروپاييها توضيح بدهند. از يك طرف، همان طور كه شما ميگوييد، حاضر نبودند به آقاي احمدينژاد تبريك بگويند، ولي از طرف ديگر با شركتشان در مراسم تحليف اين دولت را به رسميت شناختهاند و خب طبيعي است كه اين تضاد است و در واقع اين كاملا ادعاهاي سران اروپا را براي دفاع از حقوق بشر مورد سوال قرار ميدهد. چه طور مردم ايران باور كنند كه از يك طرف سران كشورهاي اروپا مدافع حقوق بشر هستند، ولي از طرف ديگر رژيمي را كه كاملا به طور آشكار از طريق تقلب انتخابات را برده است، تأييد ميكنند. اين تضادي است كه بايد خود سران اروپا توضيح بدهند كه چگونه اين تضاد را ميتوانند براي مردم قابل باور بكنند.
توجيهي كه در اين سو وجود دارد و از سوي برخي دولتمردان اروپايي مطرح ميشود اين است كه اروپا مجبور است راه مذاكره با اين دولت را باز بگذارد. چون در هرحال تا چند ماه يا چند هفتهي ديگر قرار است مذاكراتي بر سر مناقشهي اتمي ايران صورت بگيرد. اين توجيه چقدر به نظر شما قابل قبول است؟
به نظر من اين توجيه قابل قبول نيست. براي اين كه عدم شركت در مراسم تحليف، مانع مذاكره با دولت ايران نميشود. طبيعي است كه هم اروپا و هم آمريكا به درستي بايد سعي كنند كه نه از طريق فشارهاي اقتصادي و تهديدات براي جنگ، بلكه از طريق مذاكره مسايلي را كه با ايران دارند حل بكنند. ولي اين به معناي اين نيست كه الان حتا به صورت نمايشي اين رژيم را تأييد بكنند.
در مورد آمريكا هم اين تناقض ديده ميشود. از سويي رابرت گيتس سخنگوي كاخ سفيد گفته بود كه ما دليلي نميبينيم براي رييس جمهور ايران پيام تبريك بفرستيم، ولي از سوي ديگر گفته است كه دولت آمريكا محمود احمدينژاد را بهعنوان رييس جمهور «منتخب ايران» به رسميت ميشناسد و گفته مشروع بودن رياست جمهوري آقاي احمدينژاد يك موضوع داخلي است كه به مردم ايران مربوط است و ارتباطي با آمريكا ندارد. به نظر ميرسد حتا آمريكا هم كه انتظار ميرفت يكمقدار موضعاش سختتر باشد، دارد به طرف اين كه اين دولت را به رسميت بشناسد پيش ميرود. در اين مورد نظرتان چيست؟
من اصولا مخالف دخالتهاي كشورهاي خارجي در مسايل ايران هستم، ولي چه طور مسئلهي حقوق بشر كه بخصوص در اين هفتههاي اخير به طور آشكار پايمال شده است و تمام جناياتي كه اين رژيم كرده است، ناديده گرفته ميشود؟ اين چه ادعاي دفاع از حقوق بشر است كه در مقابل چنين رژيمي سكوت ميكند و حتا آن را تأييد ميكند؟ اين تضاد و اعتراض چه در مورد آمريكا و چه در مورد اروپا صادق است. من اصلاً نميتوانم درك بكنم كه چه طور چنين چيزي ممكن است. يعني با چه چهرهاي اينها حتا در مقابل مردم خودشان توضيح خواهند داد كه چنين رژيمي كه اساسش روي تقلب ساخته شده است را به رسميت ميشناسند؟ اين براي من قابل فهم نيست.
اشاره كرديد به مردم خود اروپا و آمريكا. فكر ميكنيد مسئلهي فشار افكار عمومي آمريكا و اروپا و از سوي ديگر مسئلهي نقض گستردهي حقوق بشر در ايران، اين قدر براي دولتمردان غرب اهميت دارد كه بتواند در آينده روابط آنها را با ايران تحت تأثير قرار بدهد ؟
من فكر ميكنم افكارعمومي خيلي مؤثر است. همين الان هم در اينجا و آنجا اعتراضاتي از طرف حتا وكلاي مجلس و احزاب شنيده ميشود و بهرحال هرچه باشد اين دولتها، دولتهاي دموكراتيكي هستند و نميتوانند همان كاري را بكنند كه آقاي احمدينژاد ميكند، يعني عدم توجه كامل به رأي و خواست مردم، اين شيوه نميتواند در اروپا و آمريكا هم ادامه پيدا بكند. بنابراين به نظر من خيلي مهم است كه افكارعمومي چه در اروپا و چه در آمريكا بسيج بشوند براين كه دولتهاي خود را مورد سوال قرار بدهند كه اين برخورد دوگانه را چه طور ميخواهند توضيح بدهند. البته اين براي من كاملا روشن است كه مسايل اروپا و آمريكا در درجهي اول حقوق مردم ايران نيست، بلكه خواستها و منافع اقتصادي و منافع استراتژيك آنهاست. ولي بهرحال اين دوگانگي برخورد با مسايل بخصوص مسئلهي حقوق بشر، بايد براي مردم خود آمريكا و اروپا هم مورد سوال باشد.
كمتر از يكماه ديگر در ماه سپتامبر، فرصتي كه غرب براي برگشتن سر ميز مذاكره به ايران داده است به پايان ميرسد. پيشبينيتان چيست؟ با توجه به اين وقايع اخير، فكر ميكنيد روند مذاكرات غرب با ايران بر سر پروندهي اتميچه طور پيش برود ؟
شايد دولتهاي اروپايي و آمريكا در اين تصور هستند كه چون رژيم ايران الان در موقعيت بسيار ضعيفي قرار دارد و از پشتيباني مردم ، لااقل اكثريت مردم، برخوردار نيست، در اين موضع ضعف ميتوانند از ايران امتيازاتي را بگيرند كه در شرايط عادي نميتوانند بگيرند. بنابراين اين عجله و اين سازشهايي كه به چشممان ميخورد و اين برخوردهاي دوگانه، من فكر ميكنم كه ناشي از چنين تصوري است. ولي از طرف ديگر بايد بگويم كه مسئلهي ايران از نظر داخلي هنوز حل نشده است و مردم هنوز بر اعتراض خودشان پافشاري ميكنند. اكثريت مردم اين رژيم را به رسميت نميشناسند، الاقل اين دولت را به رسميت نميشناسند و همين طور كه امروز هم مشاهده كرديم تظاهرات ادامه دارد. نه تنها در تهران، در شهرهاي ديگر هم مردم به خيابانها آمدهاند. بنابراين مسئلهي ايران به اين سادگي قابل حل نيست. به نظر من رژيم با مشكلي مواجه شده است كه تا بحال در اين سي سال جمهوري اسلامي وجود نداشت. تمام حكومت پايههايش به كلي سست شده است. اگر حكومت آدمهايي را كه تا ديروز گردانندگان اين حكومت بودند، به آن طرز فجيع در دادگاه ميآورد و از طريق شكنجه از آنها اعتراف ميگيرد، اين رژيم در واقع رژيمي است كه در حالت زوال قرار دارد. حال اين كه اين زوال در طول چه مدتي انجام بگيرد، سوال ديگري است. بنابراين به نظر من سران اروپا و آمريكا بايد حساب آينده را بكنند، نه حساب يك لحظه را كه امروز ميتوانند از ضعف رژيم سوء استفاده بكنند و سعي كنند كه امتيازات زيادتري از رژيم ايران بگيرند.
و فكر ميكنيد واقعا رژيم جمهوري اسلامي ايران چون در موضع ضعف است، ممكن است اين امتيازات را به غرب بدهد؟
هر حكومتي كه از پشتيباني اكثريت مردم خودش برخوردار نباشد و بخواهد خودش را در قدرت حفظ بكند، هيچ چارهاي جز وابستگي ندارد. ما در تاريخ، هزاران نمونه داريم و رژيم شاه هم در همين حال بود، رژيم احمدينژاد هم استثناء نيست. وقتي اينها در خود كشورشان منزوي بشوند و از پشتيباني مردم برخوردار نباشند، اجبارا به سمت وابستگي ميآيند. و من متأسفانه دارم ميبينم كه رژيم ايران در چنين شرايطي قرار دارد.
.
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar